شبکه

ارتباطات مجازی نورالدین رضوی زاده snrazavizadeh@yahoo.com

شبکه

ارتباطات مجازی نورالدین رضوی زاده snrazavizadeh@yahoo.com

روشنفکر کیست؟ (2)

روشنفکران  در طول تاریخ بشر، به عنوان گروهی اجتماعی و مستقل از ایدئولوژی، وجدان آگاه جامعه بوده و همواره در برابر نابرابری های اجتماعی قد علم کرده و در خدمت منافع عموم فعالیت داشته اند. روشنفکر همواره خود را در قبال دیگری و جامعه مسئول می بیند و نمی تواند به آنچه در جامعه می گذرد بی تفاوت باشد  به همین جهت همیشه از سوی قدرت حاکم به عنوان چهره مخالف مطرح هستند. او قادر است میان ذهنیت و عینیت پل و ارتباط ایجاد نماید و همواره با ارائه و طرح صریح اندیشه های خود در تحول جامعه و جریان تاریخ موثر است. ویژگی های مهم روشنفکر که ایفای چنین نقش و کارکردی را فراهم می کند در چند چیز خلاصه می شود: آگاهی، استقلال، دوری از قطعیت و جزم اندیشی و شجاعت در بیان ایده ها. بدون چنین ویژگی هایی ( وجمع همزمان آنها) هیچکس روشنفکر نمی شود. اما به نظر می رسد شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه نیز در شکل گیری و ظهور روشنفکر موثر است. شرایطی که می توانند شتاب دهنده یا بازدارنده و حتی سرکوب کننده باشند.    

روشنفکر کیست؟ (1)

بعضی ها فکر می کنند «روشنفکر» کسی است که کله اش خوب کار می کند! بعضی دیگر فکر می کنند روشنفکرها کسانی هستند که آنقدر کتاب خوانده اند که موهای شان ریخته و «روشن سر» شده اند در ضمن چشمهای شان هم ضعیف است و عینک هم می زنند و چون دغدغه های زیاد دارند و فکر شان خیلی مشغول است، پریشان خاطر و دل نگران هم هستند و خیلی هایشان احتمالا پیپ یا سیگار هم  می کشند! بعضی دیگر هم فکر می کنند روشنفکرها کسانی هستند که حداقل لیسانس دارند، نه! ... شاید هم فوق لیسانس و بالاتر باشند! روشنفکر همه اینها هست و می توان گفت هیچکدام اینها هم نیست! فردا راجع به روشنفکر سخن خواهم گفت. شما هم فکر کنید.  

ناآرامی در بوران اطلاعات

در زندگی اجتماعی کنونی، «اطلاعات و ارتباطات» محور زندگی و کار مردم شده و اهمیت آنها به قدری ست که قابلیت معامله کردن پیدا کرده است. معامله به این معنا که با ارائه اطلاعات (و برقراری ارتباط) می توان به «چیزهایی» رسید. خواه این چیزهای دریافتی پول باشند یا کالا یا هر چیز دیگر مانند جایگاه یا منزلت اجتماعی. نهادهای اطلاعاتی و رسانه ای همواره به دنبال گردآوری، بسته بندی و ارائه و انتشار اطلاعات هستند. این فعالیت آنها اغلب با اهداف سوداگری (تجارتی)یا اقناعی (قانع سازی) و یا اهدافی غیر انتفاعی و عام المنفعه همراه است. «اطلاع داشتن» و یا «مطلع بودن» همواره برای همه انسانها مهم بوده به همین دلیل، «اطلاع یابی» و «اطلاع جویی» همواره در راس رفتارهای اجتماعی ما قرار دارد و بر این اساس است که به محض رسیدن به یکدیگر از عبارت «چه خبر؟» استفاده می کنیم. این احساس در شرایط اجتماعی بغرنج، پیچیده و درهم و برهم اجتماعی دوچندان می شود و هر چه که بی اعتمادی افزایش یابد اشکال غیر عادی تری به خود می گیرد. و چنین است که ما هر روز، با وجود دریافت اطلاعات مختلف از طرق متفاوت همچنان قانع و ارضاء نشده و همچنان با آخرین پیامک های شبانگاهی، آخرین اخبار تلویزیونی و ماهواره ای و آخرین مکالمات تلفنی خود در انتهای هر شب سر به بالین می نهیم. در روابط اجتماعی روزمره در فضای ارتباطی نوین، مردم این چنین درگیر فضاها و جریانهای ارتباطی متفاوت شده اند تا یا راه گم نکنند، یا از دیگران عقب نمانند و یا منزلتی دست و پا نمایند. هر روز در این سپهر پر مشغله ارتباطی درگیر اشکال و گونه های متنوع ارتباطات، از چهره به چهره تا پیامک و اینترنت و ماهواره و سی دی و . . . شدن آرامش حداقلی ما را به ناآرامی نامطمئنی بدل می سازد که دائم خود را درگیر وضعیتی متزلزل، ناآرام و درگیرانه می بینیم! و به محض فاصله گرفتن از رسانه های ارتباطی این احساس فزونی می گیرد. گویی چیزی گم کرده ایم! و ای کاش فقط این بود! همین رسانه ها و این سبک نوین ارتباطی در شرایط زندگی مدرن ما !! وضع ناآرام و دلهره انگیز این زندگی را صد چندان جلوه می دهند. باران اطلاعات دریافتی که یا هدف قرار داده ایم و یا هدف قرارمان داده اند و به ما شلیک شده اند «بورانی» از داده ها و اطلاعات ایجاد کرده اند که هیچ چتری قادر به حمایت از ما در آسیبهای ناشی از آن نیست. گویی راه را نمی بینیم. حال آنکه قرار بر این بود که این اطلاعات راه را بهتر به ما نشان دهند. قصد این چند سطر تلنگرزدن برای لختی درنگ و تغییر زاویه دید و نگاه ما به رسانه های ارتباطی و استفاده هدفمندانه و کنترل شده از رسانه هاست. 

زندگی ویترینی!

دیروز سوار یکی از این اتوبوسهای بی آر تی بودم.(خدا به خیر بگذرونه واقعاً بهترین شکل حمل و نقل شهری است که به بدترین شکلی استفاده می شود. شلوغ ترین و بی نظم ترین!! وقتی توی ازدحام و شلوغی ایستگاه منتظر هستی، اتوبوسهای خالی رو می بینی که بدون توقف در ایستگاه از جلوی شما رد می شوند!!) بگذریم، داخل اتوبوس یکی از مسافران خوش صحبت که حدوداً بیشتر از 60 سال سن داشت، سر صحبت رو باز کرد. از دکترای حقوق و چند فرزندی که دارد و کمی هم از زندگی گفت: «آقا حتماً مسجد رفتی و محراب مسجد را دیدی. نگاه همه مسجدی ها به محراب، یعنی جای قبله است و مهمترین جای مسجده. این ویترینی که توی خونه هاست رو هم حتماً دیدی. محراب خانمها توی خونه همون ویترینه است.» این صحبت، منو به این فکر انداخت که یک جورایی زندگی های ما ویترینی شده. یعنی اگه نگم همش، به جرات می تونم بگم زندگی و علایق ما، آگاهانه و غیر آگاهانه، بیشترش برای دیگران و نشان دادن به دیگران و یا به خاطر دیگران و تحت تاثیر دیگران است. در حالیکه، رد پای علایق و سبک زندگی و طرز تفکر شخصی خیلی کم در زندگی مان دیده می شود. به نظر می رسه که این مساله دلایل زیادی دارد اما رسانه ها هم بیشتر به این مساله دامن می زنند و باعث شده اند تا زوایای شخصی زندگی ما نیز از گزند نفوذ دیگران مصون نماند و هر روز محدوده شخصی و دلخواه ما محدود و محدودتر می شود. خیلی وقتها آنچه را هم که فکر می کنیم خودمان دوست داریم در واقع وقتی دقت می کنی می بینی که نه خیر، پشت پنهان قضیه همان «دیگران» هستند. خلاصه نمی شه از این همه فشار زندگی دیگر خواهانه در رفت. نهایت امر اینه که «می فهمی» ولی کاری از دستت بر نمی یاد. تصور کنید وقتی به عقب بر می گردید هر جا که رد پای خودتان را می بینید، اگر چه ممکن است کم و محدود باشند، اما لذت بیشتری از آنها می برید.

سیاسیِ؛ ساسی، نقدی و فلفلی؟!

  • ساسی: در خبر ها خواندم؛ واکنش کروبی به دیدار با ساسی مانکن. البته نسل ما (و شاید بیشتر افراد بالای 30 سال) چندان با رپ جدید ایرانی آشنا نیستند چه رسد به آقای کروبی! شاید هم اگر کاندیداها بدون آشنایی قبلی و به طور اتقافی! با امثال دیگری همچون زد بازی هم ملاقات داشته باشند برای انتخابات بد نباشد!! 
  • نقدی: آقای احمدی نژاد:50 تا 70 هزار تومان برای هر نفر یارانه پیش‌بینی شده>> 
  • فلفلی: فلفل در سخنرانی میر حسین>>  
  • وای به روزی که بگندد نمک: 80 درصد نمک ها سرطانی هستند!>>

مرور

به دوستم آقای فروهش برای ورود به عرصه مجازی با وبلاگ یاس تبریک می گویم.  

مطلب آقای مهاجرانی در سایت کلمه قشنگ است وقت کردید نگاهی بی اندازید.

باز تعریف؛ اینبار در مردانگی!

دیدن یک صحنه که تکرار آن در شرایط و عرصه های مختلف کم نبوده و دیگر می رود که به امری عادی بدل شود انگیزه تحریر این چند سطر است. زمان:ساعت 7 صبح ا/2/88 مکان:مترو _ مسیر میرداماد به امام خمینی. در ایستگاه مصلی خانمی نسبتاً مسن وارد واگن می شود. با حرکات تند تیز و نگاههای خود هنگام ایستادن قطار در هر ایستگاه، نشان می دهد که به هر دلیل تمایل زیادی به نشستن دارد. جلوی این خانم، چند جوان با شکل و شمایل های متفاوت نشسته اما به ظاهر در خواب بودند! یکی با بازوان و سینه ای ستبر و فراخ که با تی شرتی چسبان، آن را دو جندان وانموده، و دیگری با موهایی بلند و صورتی چاسان فاسان و بزک دوزک شده، و آن دیگر هدفون در گوش و وانمود در چشم که هیچ نمی بینم! هر سه در یک چیز مشترک بودند؛ «وانمودن به خواب» و در یک چیز تمایز داشتند و آن تعریف شان از مردانگی بود. به هر حال، مطمئن بودم که گوششان می شنود الآن در کدام ایستگاهیم!! با خود گفتم چه در کتابها و نوشتجات بیاید چه نیاید در جامعه ما در بسیاری موارد بازتعریف هایی از همه چیز صورت گرفته است. از جمله در جوانمردی و مردانگی! این سه جوان سه تعریف نو و متفاوت از مردانگی در دوره نه سنتی و نه مدرن ما، ارائه می دادند. اولی مردانگی را پهن کردن بازو و سینه (البته به مدد پودرهای مکمل و هورمونی)، دومی در بزک دوزک و تیپولوژی و سومی به نوعی دیگر! بالاخره هر کس هر طور بخواهد سبک زندگی خود در عرصه های مختلف را تعریف می کند. در برخی موارد سنتی و در برخی موارد مدرن و بعضی اوقات نه این نه آن!