Free Online Trial to SAGE Journals in Communication and Media Studies
(November 1 – December 31, 2009)
عباس سلیمینمین در برنامه گفتوگوی خبری سهشنبه شب از رفتار انتخاباتی صداوسیما به شدت انتقاد کرد.>>
بالاخره پس از مسافرتهایی به شمال و مشهد امروز فرصتی شد تا دوباره با حضور در وبلاگ دست و پا شکسته ام خدمت دوستان سلامی عرض کنم و از غیبت خود پوزش بخواهم. امیدوارم از این پس کمتر این اتفاق بی افتد. از هم دوستان پوزش می خواهم.
نظم یکی از ارکان توسعه و پیش نیاز آن محسوب می شود اگر چه در هیچ برنامه توسعه ای خبری از نظم بر قراری نظم نیست اما خود برنامه توسعه بدون نظم یعنی هیچ! نظم و انضباط تمام قلمرو زندگی فردی و اجتماعی را شامل می شود و در واقع بخشی اساسی و لازم در زندگی ماست و در صورت عدم آن، افراد و جامعه لطمات جبران ناپذیری خواهند دید. بسیاری از مواقع، گیر اصلی زندگی و فعالیت ما همین بی نظمی است اما هیچگاه متوجه آن نمی شویم چون به بی نظمی عادت کرده ایم و کار و فعالیت بی نظم را امری طبیعی قلمداد می کنیم. بی نظم شدن خیلی آسان و راحت است ولی منظم بودن نیازمند زمان، توجه و دقت نظر مستمر است و در دراز مدت حاصل می شود و تمام اینها به مدیریت باز می گردد. هم در سطوح فردی و هم در سطوح اجتماعی. وقتی فردی در زندگی فردی خود بی نظم بود مدیریت او در جامعه هم بی نظمی را اشاعه خواهد داد. تمام این چند خط به خاطر عبور ماشین نیروی انتظامی از چراغ قرمز بود. آنقدر آرام و راحت چراغ قرمز را پشت سر گذاشت که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و وقتی با بوق اعتراض آمیز من مواجه شد، نگاهی عاقل اندر سفیه انداخت که گویی تو نمی فهمی که من نیروی انتظامی هستم. شانس آوردم دستگیر نشدم! یاد خاطره دوستم در انگلستان افتادم که هنگام عبور از یک چهار راه به رسم ایران بر خلاف آنکه حق تقدم داشت احتراما ایستاد تا پلیس رد شود اما پلیس او را متوقف کرد و از او تست الکل گرفت!! برای پلیس انگلیس جایگاه نظم مهمتر از جایگاه خودش بود و پلیس داستان دیروزی من نظم را جور دیگر می بیند.
روشنفکران در طول تاریخ بشر، به عنوان گروهی اجتماعی و مستقل از ایدئولوژی، وجدان آگاه جامعه بوده و همواره در برابر نابرابری های اجتماعی قد علم کرده و در خدمت منافع عموم فعالیت داشته اند. روشنفکر همواره خود را در قبال دیگری و جامعه مسئول می بیند و نمی تواند به آنچه در جامعه می گذرد بی تفاوت باشد به همین جهت همیشه از سوی قدرت حاکم به عنوان چهره مخالف مطرح هستند. او قادر است میان ذهنیت و عینیت پل و ارتباط ایجاد نماید و همواره با ارائه و طرح صریح اندیشه های خود در تحول جامعه و جریان تاریخ موثر است. ویژگی های مهم روشنفکر که ایفای چنین نقش و کارکردی را فراهم می کند در چند چیز خلاصه می شود: آگاهی، استقلال، دوری از قطعیت و جزم اندیشی و شجاعت در بیان ایده ها. بدون چنین ویژگی هایی ( وجمع همزمان آنها) هیچکس روشنفکر نمی شود. اما به نظر می رسد شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه نیز در شکل گیری و ظهور روشنفکر موثر است. شرایطی که می توانند شتاب دهنده یا بازدارنده و حتی سرکوب کننده باشند.
بعضی ها فکر می کنند «روشنفکر» کسی است که کله اش خوب کار می کند! بعضی دیگر فکر می کنند روشنفکرها کسانی هستند که آنقدر کتاب خوانده اند که موهای شان ریخته و «روشن سر» شده اند در ضمن چشمهای شان هم ضعیف است و عینک هم می زنند و چون دغدغه های زیاد دارند و فکر شان خیلی مشغول است، پریشان خاطر و دل نگران هم هستند و خیلی هایشان احتمالا پیپ یا سیگار هم می کشند! بعضی دیگر هم فکر می کنند روشنفکرها کسانی هستند که حداقل لیسانس دارند، نه! ... شاید هم فوق لیسانس و بالاتر باشند! روشنفکر همه اینها هست و می توان گفت هیچکدام اینها هم نیست! فردا راجع به روشنفکر سخن خواهم گفت. شما هم فکر کنید.